Allmänt

كارت بانك يك افغان در خارج كارت بانك خودرا در صندوق خيرات مسجد انداخت پرسان كردند كه اين ره چي كنم پيسه نقد بته  گفت هر وقت خدا جان مُراد مرا داد ميآ يم و كود نمبر  كارت خودرا بشما ميگويم

آدم شدن يك پاكستاني رفت در يك كتاب فروشي افغان و پرسيد كه آيا كتاب پاکستانی آدم میشود را داری؟ دوکاندار ګفت ما کتاب های تخییلی نداریم

این ساعت را شاید بتوان بی قیافه ترین ساعت دنیا دانست و یا حداقل آن را ساعتی دانست که اصلا در نگاه اول نمی توان ساعت به حساب آورد اما مطمئنا بدقیافه ترین ساعت دنیا نیست. اما این ساعت چیزی جز یک نمای نامرئی و یا ترانسپارنت ندارد که در آن هیچ نشانه‌ای از ساعت

Hama chiz Faramosh shudani ast!!! Ama ashq 1, wa ashqe ke az Qalb sar cheshma dashta bashad !!! Tanx

د هند دولت د چهارشنبې په ورځ اعلام وکړ چې په تیرو دریو کلونو کې یې د افغانستان د ناکراره سیمو شاوخوا ۱۱۰۰ تنو اوسیدونکو ته په هند کې د دایمي استوګني قانوني اسناد ورکړي دي. د هند د کورنیو چارو وزیر مولاپالي رماچاندران وویل چې دغه افغانان د نړیوالو قوانینو پر اساس په هند

من بنده قرآنم اگر جان دارممن خاک ره محمد مختارمگرنقل کند جز این کس از گفتارمبیزارم از او و از سخن بیزارممولانا I'm a servant of the Quran as long as I liveI'm just a dust on the path of Muhammad,The Chosen one.If anyone would quote from me otherwiseI'd be disgusted with him and his

Site various software

دوستی که تا نداره با یه شکلات شروع شد .من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم .من بچه بودم…اونم بچه بود .سرمو بالا کردم ..سرشو بالا کرد دید که منو میشناسه.خندیدم گفت: دوستیم؟ …گفتم: دوست دوست گفت: تا کجا؟  !گفتم: دوستی که تا نداره  !گفت :تا مرگ !خندیدم و گفتم: تا نداره گفت: باشه! تا پس از مرگ !گفتم: نه!

مُشک خُتن یکنفر از مُلک خارج رفته بود اندر وطن                    که  به  اُمید  خدا  گیرد  برای خویش زن قصه  کوتاه  دختری   پیدا نمود  مانند  مأه                   که به  زیبایی به  ازماه  وبتن  مُشک ختن کرد عروسی  که مثالش هیچکس  آنجا ندید                دُهل  و سرُنا  یکطرف  همراه  با ساز واتن چون عروسی شد تمام

چهار بیتی ها پشتونیم و تاجیکیم و اُزبک وبلوچ یا ترکمن وهزاره ییم در یک کوچ ما هموطنیم و زاده در یک خاکیم هر چند که داده اند بزور مارا کوچ * هر چند بُت بامیان  فرو پاشیده از کینه و از جهل عدو  پاشیده گرخصم کند فکر که تاریخ نماند بر فرق  پدر کلان