دوستي

 

دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد   ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد 1
خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد   آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست 2
حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد   کس نمي‌گويد که ياري داشت حق دوستي 3
تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد   لعلي از کان مروت برنيامد سال‌هاست 4
مهرباني کي سر آمد شهرياران را چه شد   شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار 5
کس به ميدان در نمي‌آيد سواران را چه شد   گوي توفيق و کرامت در ميان افکنده‌اند 6
عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد   صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست 7
کس ندارد ذوق مستي ميگساران را چه شد   زهره سازي خوش نمي‌سازد مگر عودش بسوخت 8
از که مي‌پرسي که دور روزگاران را چه شد   حافظ اسرار الهي کس نمي‌داند خموش


Lämna ett svar