آیا قرآن کلام الهیست؟

داکتر عبدالکریم  نایک

مترجم   سوما  نظری

الحمدلله رب العالمین و الصلا و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین و اصحابه اجمعین و اما بعد.

کتاب را اکنون بدست دارید براساس سخنرانی داکتر عبدالکریم نایک نوشته شده است. داکتر نایک در سال ١٩٦٥ در  شهر (بمبی) کشور هندوستان بدنیا آمده تحصیلاتش را در رشته طب به پایان رسانید. اما نظر به علاقه زیادی که به دین اسلام داشت خواست به معرفی این دین بپردازد. داکتر نایک امروز یکی از برجسته ترین مبلغین دین مبین اسلام به شمار میرود . او سرگرم مسافرت به کشور های مختلف جهان بوده با ایجاد سخنرانی ها و مباحث آزاد پیرامون دین اسلام میپردازد. نامبرده از استعداد خاصی برخوردار است طوریکه  توانسته است بخشهای زیادی از قرآن کریم، احادیث نبوی، تورات، انجیل و کتابهای دینی سایر ادیان را در حافظه بسپارد.
باری او از ”پاپ” رهبر مسیحیان دنیا دعوت نمود که در یک مباحثه با او شرکت نماید که البته این درخواست او از جانب ”پاپ” بی جواب گذاشته شد.
سخنرانی داکتر نایک تحت عنوان ( آیا قران کلام الهیست ؟) مشتمل دو بخش میباشد. بخش اول شامل سخنرانی داکتر نایک میباشد و بخش دوم به سوالات و مباحثۀ آزاد اختصاص یافته است.

هدف من از ترجمه نمودن این کتاب مساعد ساختن زمینه معرفی داکتر نایک با خواننده های دری زبان و در عین زمان رفع سوء تفاهمات پیرامون حقانیت قرآنکریم میباشد.
داکتر نایک امروز ریاست ( مرکز تحقیقات اسلامی ) را در شهر بمبی هندوستان به عهده دارد. دوستان میتوانند با مراجعه به سایت رسمی (مرکز تحقیقات اسلامی در بمبی) با داکتر نایک و آثارش معرفت بیشتر حاصل نمایند.

سوما نظری

آدرس ویب سایت مرکز تحقیقت اسلامی در شهر بمبی

www.irf.net

 

 

 

 

 

 

 

 

 آیا قران کلام خداوند است ؟

( بخش اول)
تعدادی زیادی به این باورند که بنیانگذار دین اسلام شخص حضرت محمد (ص) میباشد، که البته این یک تصور نادرست است. در واقعیت دین اسلام از آنروزیکه نخستین انسان پایش را به روی این کرۀ خاکی گذاشت، وجود دارد. [پیام همۀ پیامبران توحید ویکتا پرستی بوده و همه از جانب خداوند متعال فرستاده شده اند].                                   
خداوندمتعال پیامبران زیادی و آیات زیادی را به بشر فرستاده است. همه پیامبرانیکه قبل از حضرت محمد (ص) توسط خداوند متعال فرستاده شده بودند برای قوم خود شان مبعوث گردیده و کتابهای که با خود داشتند نیز برای یک مدت زمان خاصی فرستاده شده بود. به همین دلیل است که معجزات که توسط این پیامبران بزرگوار صورت گرفته بود مانند شق کردن دریا و یا زنده کردن مرده گان [ به اجازه خداوند متعال ] باعث قناعت مردم در آنزمان میگردید . ولی این معجزات نه امروز قابل اجراست و نه هم مورد تحقیق قرار گرفته میتواند.                                                         
حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداوند متعال است که برای همۀ بشر فرستاده شده بودند. [ در حالیکه پیامبران دیگر صرفاَ برای یک گروپ خاص افراد فرستاده شده بودند]. پیامیکه آنحضرت (ص) حامل آن بودند یعنی قرآن کریم تا ابدیت باقی و مدار اعتبار خواهد بود. در آیۀ یکصد و هفت سورۀ انبیا که سورۀ بیست و یکم قرآن کریم است چنین  آمده است (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ) ترجمه (و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم) . بلی برای همه جهانیان.  
حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداوند متعال بوده و قرانکریم نیز آخرین پیام الهیست که جاودانی و ابدی  میباشد به همین دلیل معجزۀ که به حضرت محمد (ص) توسط خداوند متعال داده شد یعنی قرانکریم نیز باید ابدی و در هرزمانی قابل تحقیق باشد. البته باوجود اینکه معجزاتی متعددی توسط حضرت محمد (ص) به اجرا درآمده است و در کتب حدیث نیز مذکور است ولی حضرت محمد ( ص) هرگز بالای این معجزات تاکید نکرده اند.  مسلمانها نیز به همۀ این معجزات باور دارند ولی معجزۀ که مسلمانها به آن میبالند، قرآن کریم است که از جانب خداوند متعال به حضرت محمد (ص) نازل گردیده است. قران شریف معجزۀ معجزات است که یکهزار و چهارصد سال قبل معجزه بودنش را  ثابت نمود. البته این معجزه بودن قرآنکریم نه تنها امروز قابل تائید است بلکه تا ابدیت قابل تصدیق و تائید خواهد بود.                 
شاید یگانه نکتۀ مشترک بین همه انسانها اعم از مسلمان وغیر مسلمان، این باشد که قرانکریم برای اولین بار توسط حضرت محمد (ص) که  در قرن ششم در شهر مکه تولد شده بود، قرائت گردید. اما در ارتباط به ماخذ قرآن شریف سه فرضیۀ مختلف میتواند وجود داشته باشد.[ البته دو فرضیۀ نخسست توسط غیر مسلمانها مطرح میگردند زیرا مسلمانها همه به الهی بودن قرآن کریم باور و یقین دارند].                                                                                         
                                                                 
فرضیۀ اول اینست که حضرت محمد (ص) با آگاهی کامل یا نیمه آگاهی و یا هم بی خودی کامل قرآن را نوشته است (نعوذ بالله). فرضیه دوم اینست که گویا آنحضرت (ص) قرآنکریم را از کتب دینی سایر ادیان و یا هم از اشخاص دیگر بدست آورده است. و بالاخره فرضیه سوم اینست که قرآنکریم نوشته بشر نبوده بلکه این کتاب بشکل کامل کلمه به کلمه پیام و کلام خداوند متعال است. پس بیآئید امروز ما این سه نظر را مورد غور و بررسی قرار دهیم.                                                                                                                 

نظریه اول : اینکه (نعوذبالله) حضرت محمد (ص) خود در حالت آگاهی کامل یا نیمه آگاهی و یا هم در حالت بیخودی کامل قرآنکریم را نوشته است.                                                                                                                
این یک امر نهایت غیر عادی خواهد بود اگر ما گواهی و شهادت شخصی را مورد بررسی قرار دهیم که خود مدعی خلقت یا ایجاد یک شهکار و یا یک اثر بزرگ ادبی یا ساینسی نیست. اما مستشرقین دقیقاَ همین کار را زمانی انجام دادند که اصالت قرآن را مورد شک و تردید قرار داده، گفتند که محمد (ص) مولف و نویسنده قرآن شریف میباشد.             
حضرت محمد (ص) شخصاَ هیچگاهی این ادعا را نکردند که جناب شان نویسندۀ قرآن پاک میباشد بلکه برعکس همیشه اظهار میداشتند که این کتاب، کلام خداوند متعال است. با درنظرداشت این مطلب تصور این موضوع که محمد (ص ) نویسندۀ قرآن باشد عقلانی بنظر نرسیده و به این معنی خواهد بود که (نعوذ بالله) جناب پیغمبر دروغ گفته اند. تاریخ گواهست که حضرت محمد (ص) در مدت چهل سال قبل از اینکه به پیغمبری انتخاب گردند هرگز دروغ نگفته انسان صادقی بوده اند. مردم جناب ایشان را بعنوان یک شخص نجیب، صادق و راستکار میشناختند و به همین دلیل مردم لقب الامین ( یعنی شخص امین و صادق) را به او داده بودند. زمانیکه حضرت محمد (ص) به مقام پیامبری نایل گردیدند، عدۀ جناب ایشان را (نعوذ بالله) درغگو خواندند ولی حتی همین افراد نیز اشیا و اجناس قیمتی شانرا نزد آنحضرت (ص) بمنظور نگهداری طوری امانت میگذاشتند. بناَ چرا چنین یک شخص صادق و راستگو، دروغ بگوید که قرآن کتاب الهی بوده و دعوی نبوت نماید؟. بعضی افراد میگویند که حضرت محمد (ص) شخصاَ قرآن را به منظور بدست آوردن مادیات نوشته اند.                                                                                                                                
 من این مطلب را میپذیرم که هستند افرادی زیادی که  برای بدست آوردن مادیات دعوی نبوت، ولایت و روحانیت را نموده صاحب پول و زنده گی مرفعه گردیده اند. مثالهای زیادی از این چنین افراد در جهان خصوصاَ در هندوستان وجود داشته است.                                                                                                                               
اما زنده گی مالی حضرت محمد (ص ) قبل از بعثت خیلی بهتر بود تا زنده گی مالی ایشان بعد از بعثت. حضرت پیامبر در سن بیست و پنج سالگی با حضرت خدیجه (رض) که یک خانم ثروتمند و تاجر بود ازدواج کردند.                      
قرار حدیث شماره ٤٩٢ در ریاض الصالحین بی بی عایشه صدیقه (رض) همسر گرامی حضرت محمد (ص ) گفته است که بعضاَ اینطور نیز اتفاق می افتاد که یک و یا دو ماه میگذشت بدون آنکه در منزل پیامبر گرامی آتش برای پخت و پز افروخته شود، زیرا در منزل شان چیزی جهت پخت و پز وجود نداشت. در همچو حالات آنها با نوشیدن شیر و خوردن خرما و بعضی اوقات با خوردن لبنیات که توسط اهالی مدینه برایشان داده میشد، تغذیه مینمودند.                   
بنابر احادیث چهار صد و شصت و پنج و چهار صد و شصت و شش در ریاض الصالحین به روایت حضرت بلال (رض)، زمانیکه پیامبر گرامی تحفۀ بدست میآورند آنرا به فقرا و نیازمندان داده هرگز برای خود شان نگهداری نمیکردند. بناَ چرا باید بپنداریم که پیامبر گرامی ما برای دریافت مادیات دروغ گفته باشند (نعوذ بالله). آیۀ ٧٩ سورۀ البقره نیز این موضوع را نفی میکند. در آیۀ مذکور میخوانیم ” فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ”. ترجمه (پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دستهاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى‏آورند). این آیه از افرادی حرف میزند که بدست خود چیزهای نوشته و آنرا بخداوند عزوجل نسبت میدادند و یا کلام خداوند را تحریف میکردند.  (نعوذ بالله) اگر جناب ایشان قرآن را خود نوشته کرده آنرا بخدا نسبت میدادند در این حالت در کتاب نوشته شده خود، هرگز خود را نفرین نمیکردند. از طرف دیگر در زنده گی شان مواقع زیادی وجود داشت که اینکار شان افشا گردد. 
بعضی ها الزام وارد میکنند که حضرت محمد (ص) به خاطر بدست آوردن مقام و قدرت دعوی نبوت نموده و قرآن را به خداوند متعال نسبت داده است. حالا بیایید ببینیم یک انسانیکه قدرت ، شهرت ، ثروت مقام و رهبریت را میطلبد دارای چی خصوصیاتی میباشد. چنین یک انسانی لباسهای تجملی بر تن نموده، غذا های مفصل و مکمل خورده در عمارات و قصرهای مجلل و پرزرق  و برقی زنده گی کرده، از خود دارای محافظین است و….. اما تاجایکه به پیامبر گرامی (ص) ارتباط میگیرد جناب شان شخصاَ کفشها و لباسهای خود را ترمیم نموده میدوختند، بز را میدوشیدند و در کارهای منزل حصه میگرفتند. جناب شان سمبول ساده گی و فروتنی بودند. ایشان به زمین نشسته عادت داشتند خود جهت خریداری ضروریات شان به بازار بروند ، آنهم بدون کدام محافظ و بادیگارد. حتی زمانیکه افرادی نادار از ایشان دعوت مینمودند ایشان دعوت شانرا پذیرفته با پیشانی باز هرغذای را که برایشان میآوردند، میپذیرفتند. حتی در اینباره در قرآنکریم در سورۀ توبه آیه شصت و یک نیز ذکر بعمل آمده است.                                                              
زمانی نماینده مشرکین عرب بنام (اودبا) نزد پیامبر (ص) آمده گفت که اگر این موضوع ( نبوت ) را کنار بگذاری همه ثروتیکه در عربستان موجود است را برایت خواهیم داد. ما تو را تاج خواهیم پوشاند و تو را به عنوان رهبر و سردار خود تعین خواهیم کرد. در بدل این همه ما از تو صرفاَ میخواهیم از پیامبری و رسالت و پخش این پیغام که ”بجز الله دیگری معبودی نیست” منصرف شوی. اما پیامبر (ص) این پیشنهاد او را رد کردند.                                            
بعد از نزول سوره فُصلت، تلاشهای زیادی از طرف مشرکین صورت گرفت تا اگر بتوانند حضرت محمد(ص) را از رسالت شان منصرف سازند. باری از طریق ابوطالب کاکا پیامبر (ص) پیشنهاد شد که اگر تو از رسالت و نبوت دست برداری تو را به پولدارترین مرد عربستان مبدل خواهیم ساخت. حضرت محمد (ص) در جواب به این پیشنهاد به کاکایشان گفتند ای عم من! اگر آنها به دست راستم آفتاب و بدست چپم مهتاب را هم بگذارند من تا دم مرگ  از رسالت دستبردار نخواهم شد.                                                                                                                           
یک شخص که بدنبال مادیات است چرا چنین یک زنده گی دشوار و مشقت باری را بگذارند آنهم در صورتیکه برایش چنین پیشنهاداتی نیز صورت گیرد؟                                                                                                         
جناب پیامبر چنان انسان متواضع و نجیبی بودند که در هنگامیکه به پیروزی نیز نایل میشدند همیشه میگفتند که این پیروزی از جانب خداوند متعال است نه از جانب من.                                                                                   
بعضی از مستشرقین تئوری دیگری را خلق کردند که (نعوذ باالله) گویا حضرت پیامبر (ص) به مرض                   میتومانیا١ سردچار بودند. میتومانیا یک نوع اختلال روانی میباشد که شخص مصاب به آن دروغ گویی نموده به دروغهای که میگوید باور کامل دارد. یعنی جناب پیامبر ما دروغ گفته اند و به این حرفهای شان باور کامل هم داشته اند، (نعوذ بالله).                                                                                                                                  
روانشناسها زمانیکه میخواهند افرادی که مصاب به مرض میتومانیا هستند را تداوی نمایند، برای این اشخاص واقعیتها را میگویند و به این ترتیب میخواهند شخص مریض را با واقعیتها روبرو سازند، زیرا افراد مصاب به این مرض توان رویارویی با حقایق و واقعیتها را ندارند. بطور مثال اگر شخصی ادعا نمایند که او پادشاۀ انگلستان است، شخص روانشناس به او نمیگوید که او دیوانه است و یا دروغ میگوید بلکه از شخص مریض میخواهد تا به یک سلسله  سوالاتی پاسخ بدهد. مثلاَ از شخص مریض میپرسد که اگر او واقعاَ پادشاۀ انگلستان است پس در آنصورت ملکۀ انگلستان کجاست؟ و یا اگر شما پادشاه هستید وزیر شما کجاست؟ محافظان شما کجاست؟ به این ترتیب رواشناس با طرح سوالاتی از این قماش ادامه میدهد و شخص مصاب به مرض (میتومانیا) را با واقعیتها روبرو میسازد بالاخره لحظۀ فرامیرسد که شخص مریض میگوید که او پادشاۀ انگلستان نیست.                                                                                     
قرآن کریم نیز به عین شکل عمل مینماید یعنی قرآن انسانها را با واقعیتها و حقایق روبرو میسازد. در واقعیت حضرت پیامبر (ص) به مرض (میتومانیا) مصاب نبودند بلکه کسانیکه چنین ادعا را میکنند مصاب به این مرض هستند و به این ادعا شان باور هم دارند. اما قرآن کریم این افراد را با واقعیتها و حقایق روبرو میسازد.                                        
یک تعداد افراد تیوری دیگری را مطرح کردند که (نعوذ باالله ) گویا حضرت پیامبر (ص) قرآن را در حالت نیمه آگاهی نوشته است و یا اینکه جناب ایشان به خلل دماغ مواجه بوده اند. بیآئید که این ادعاها را نیز مورد بررسی قرار دهیم. افرادیکه این چنین ادعاها را طرح میکنند فرآموش کرده اند که قرآن کریم در ظرف بیست و سه سال نازل گردیده است. قرآنکریم به یکبارگی نازل نگردیده است بلکه در طول مدت بیست و سه سال به شکل جمله، جمله نازل گردیده است. از طرف دیگر نظم و ترتیبی که قرآنکریم از آن برخوردار است نیز این تیوری را که ( نعوذ باالله) قرآن از ذهن یک شخص دیوانه تراوش نموده است را، رد میکند. از طرف دیگر یک شخص که مصاب به خلل دماغ است نمیتواند در طول مدت بیست و سه سال مدعی نبوت باشد.                                                                                            
همچنان در قرآنکریم واقعیتهای وجود دارد که ادعا این افراد را رد میکند. بعنوان مثال قرآن از چندین واقعۀ تاریخی یادآوری میکند که در زمان حیات پیامبر (ص) هیچکسی از آن اطلاع نداشت. قرآن حاوی پیشگویی های است که امروز همه اتفاق افتاده است. قرآن حاوی آن حقایق ساینسی است که در زمان حیات پیامبر گرامی کسی از آن اطلاع نداشت و امروز ساینس روی این گفته های قرآن مهر تائید گذاشته است.  برای یک شخص دیوانه طرح و گفتن چنین واقعیتهای ساینسی و تاریخی ناممکن است. قرانکریم در سورۀ الاعراف آیۀ ١٨٤ چنین شهادت میدهد (أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ) ترجمه: (آيا نينديشيده‏اند كه همنشين آنان [ حضرت محمد ] هيچ جنونى ندارد او جز هشداردهنده‏اى آشكار نيست). همچنان در سورۀ القلم آیۀ دوم میفرماید (مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ) ترجمه ( تو [ محمد ] به لطف پرودرگارت دیوانه نیستی). در سورۀ التکویر آیۀ ٢٢ آمده است (وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ) ترجمه (و رفيق شما مجنون نيست). بناَ چرا شخصی دروغ بگوید.                                                                                             
نظر دیگری که طرح میشود اینست که گویا حضرت پیامبر(ص) قرآنکریم را از روی کتب دینی دیگر ادیان اقتباس نموده و یا هم اینکه افرادی دیگری قرآنکریم را [برای حضرت محمد (ص)] نوشته اند. این تیوری یا الزام را با یک حقیقت تاریخی میتوان نادرست ثابت کرد و آن اینکه حضرت پیامبر خواندن و نوشتن را یاد نداشته یعنی بیسواد بودند. قرآن کریم در سورۀ عنکبوت آیۀ ٤٨ میفرماید (وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ) ترجمه (و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى‏خواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمى‏نوشتى و گر نه باطل‏انديشان قطعا به شك مى‏افتادند). الله سبحان و تعالی میدانست که مردم ماخذ قرآن شریف را مورد سوال قرار میدهند و به همین دلیل خداوند متعال با علم غیبی که دارد آخرین پیامبرش را یک شخص بیسواد که خواندن و نوشتن را بلد نبود انتخاب کرد. اگر جناب پیامبر سواد میداشتند در آنصورت یاوه سرایان انتقادات شانرا مطرح میکردند که (نعوذ بالله) حضرت محمد (ص) قرآن را از منابع دیگر کاپی نموده به شکل جدیدی تدوین نموده اند که البته در صورت باسواد بودن پیامبر گرامی این یاوه سرایی ها وزنۀ نیز مییافت.                                                                                               
خداوند متعال در قرآنکریم در سورۀ سجده آیات اول الی سوم چنین میفرماید (الم ﴿١﴾ تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٢﴾ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ﴿٣﴾).
ترجمه (الف لام ميم (١) نازل شدن اين كتاب كه هيچ [جاى] شك در آن نيست از طرف پروردگار جهانهاست (٢) آيا مى‏گويند آن را بربافته است [نه چنين است] بلكه آن حق و از جانب پروردگار توست تا مردمى را كه پيش از تو بيم‏ دهنده‏اى براى آنان نيامده است هشدار دهى اميد كه راه يابند (٣) ).
کتابهای مذهبی دیگر ادیان برخلاف قرآن شریف شکل کتابهای قصه را دارند که توسط انسانها بیان میشوند. کتابهای قصه به چه شکل آغاز میشوند؟ کتابهای قصه به این شکل آغاز میشوند که بود نبود یک گرگ، یک گوسفند و یا یک روباه بود و …… بعضی از کتابهای دینی دیگر ادیان نیز به همین شکل آغاز میشود که ( در آغاز خداوند بود و او به ساختن آسمانها و زمین پرداخت…). کتابهای دینی سایر ادیان شکل افسانه های را دارد که توسط انسانها بیان میشوند. این کتابها از یک شخص مشخص حرف میزند، از فامیل او و اولاد های او میگویند. این کتابها دارای یک فصلبندی خاصی اند مثلاَ فصل اول، فصل دوم و غیره . قرآن شریف نیز از افراد و خانواده های شان به ما میگوید اما نه به شکل کتابهای قصه که توسط انسانها نوشته شده است. قرآن شریف دارای یک سبک خاصی است زیرا خود قرآن یک کتاب خاص و منحصر به فرد است.
قرآن کریم میگوید که الهامات الهی موازیست با استدلال. در حالیکه بعضی ها میگویند که کتابهای دینی بالاتر و فراتر از استدلال است. اگر اینطور باشد در آنصورت چطور میتوانیم بدانیم که کدام یک از این کتابها واقعی [الهی] و کدام غیر واقعیست [الهی نیست]؟. قرآن کریم استدلال و مباحثه را تشویق و توصیه میکند. بسیاری از مسلمانها تصور میکنند که نباید به  مباحثه و استدلال در مسایل دینی پرداخت. به همین دلیل آنها از مباحثه و استدلال اجتناب میورزند. البته متاسفانه که آنها در اشتباه اند.
قرآن کریم در سورۀ نحل آیۀ ١٢٥میفرماید (ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ). ترجمه (با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است).
جای تعجب نیست که کلمۀ عربی ( قالو ) که ( میگویند ) معنی میدهد ٣٣٢ بار در قرآن شریف ذکر شده است در حالیکه کلمه ( قُل ) یعنی ( بگو) نیز ٣٣٢ بار ذکر شده است. این مطلب نیز نشاندهندۀ این واقعیت است که قرآنکریم مباحثه را تشویق میکند.
تیوری و جود دارد بنام (رد بدیل ها). قرآن میگوید که این کتاب حاوی وحی الهی میباشد.اگر شخصی میگوید که این کتاب و حی الهی نیست در آنصورت سوال اینست که پس این کتاب حاوی چیست؟ شاید بعضی ها بگویند که این کتاب نوشته حضرت محمد (ص ) است که البته طوریکه مشاهده نمودیم این نظر رد گردید. ممکن بعضی ها بگویند که (نعوذ بالله ) حضرت پیامبر(ص) به خاطر کسب مادیات دروغ گفته این کتاب را منصوب به خداوند دانسته است، البته این نظر نیز نادرست ثابت گردید. هر نظر و ادعا که صورت گیرد را میشود که مورد بررسی قرار داد.
قرآنکریم در سورۀ الجاثیه آیات اول و دوم میفرماید (حم ﴿١﴾ تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾) ترجمه (حاء ميم (١) فرو فرستادن اين كتاب از جانب خداى ارجمند سنجيده ‏كار است (٢)).  به همین ترتیب در قرآن شریف در سوره های انعام آیۀ نزدهم و نود و دوم، سورۀ یوسف آیات اول و دوم ، سورۀ طا آیۀ یکصد و سیزده، سورۀ نحل آیه بیست و هفتم ، سورۀ سجده آیات اول الی سوم در سورۀ یاسین آیات اول الی سوم، سوره الزمر آیه اول، سوره جاثیه آیه دوم، سوره  رحمن ایات اول و دوم، سوره واقعه آیات هفتاد و هفت و هشتادم و در جای متعدد این مطلب ذکر گردیده است که قرآن کریم کلام خداوند متعال است.
دانشمندان در جهان ساینس در بارۀ تیوری های جدید دیدگاۀ دیگری دارند. اگر شما بخواهید یک تیوری جدید را به دانشمندان ساینس معرفی کنید آنها برای تان میگویند که ما تازمانی به تیوری شما گوش نخواهیم داد که شما آزمایشی را انجام دهید که تیوری شما را نادرست ثابت نماید. این نوع آزمایش را ”آزمایش تحریفی” مینامند. به همین دلیل البرت انشتین که در آغاز سدۀ بیستم تیوری جدیدی را دربارۀ کاینات ارایه مینمود همراه با این تیوری جدید خویش سه ”آزمایش تحریفی” را نیز معرفی نمود که برمبنای آن ”سه آزمایش” تیوری جدیدی انشتین دربارۀ کاینات نادرست ثابت میگردید. دانشمندان تیوری البرت انشتین را برای مدت شش سال آزمایش نمودند و بعداَ اظهار داشتند که تیوری موصوف درست میباشد.
قرآن دارای چندین آزمایشی از این نوع است. هرگاه شما با شخصی دربارۀ دین وارد مباحثه میشود از او بپرسید که آیا او میتواند دین خود را نادرست ثابت نماید؟ باور نماید من هیچگاهی با شخصی برنخورده ام که بگوید من آزمایشی را بلد استم که میتوانم دین ام را نادرست ثابت کنم. اما قرآن دارای چندین آزمایشی از این نوع  است. بعضی از این آزمایشها مربوط گذشته ها میشود و تعدادی از این نوع آزمایشها در هر زمانی قابل تطبیق است. میخواهم چند مثال برای تان بدهم. حضرت محمد (ص) کاکای داشتند به نام ابولهب که یکی از مخالفین سرسخت جناب پیامبر بود. هر زمانیکه پیامبر گرامی با شخصی صحبت مینمودند بعد از صحبت آنها، ابولهب خود را بدان شخص رسانیده میپرسید که جناب پیامبر به او چی گفته است. بعداَ زمانیکه ابولهب شنیده بود حضرت محمد (ص ) به آن شخص چی گفته است او دقیقاَ مخالف گفته های پیامبر را به شخص مذکور میگفت. دربارۀ ابولهب در قرآن کریم یک سورۀ مکمل وجود دارد بنام لهب. ( تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿٢﴾ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿٥﴾ ). ترجمه ( بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (١) دارايى او و آنچه اندوخت ‏سودش نكرد (٢) بزودى در آتشى پرزبانه درآيد (٣) و زنش آن هيمه‏كش [آتش فروز] (٤) بر گردنش طنابى از ليف خرماست (٥) ).
خداوند متعال در این سوره میفرماید که ابولهب با خانمش در آتش جهنم هلاک خواهند گردید. این سوره به شکل غیرمستقیم این مطلب را نیز بیان نمود که ابولهب و خانمش هرگز اسلام را نخواهند پذیرفت و هرگز مسلمان نخواهند شد. لازم به یادآوریست که این سوره ده سال قبل از اینکه ابولهب از جهان برود نازل گردیده بود یعنی ابولهب بعد از نزول این سوره مدتی ده سال دیگر نیز حیات داشت. در جریان این فاصلۀ زمانی یک تعداد زیاد از دوستان نامبرده که آنها نیز از زمرۀ مخالفین پیامبر گرامی و مخالفین دین اسلام بودند، ایمان آورده مسلمان گردیدند. اما ابولهب ایمان نیاورده مسلمان نگردید. از انجایکه او همیشه برخلاف گفته های پیامبر گرامی به دروغ پرگرانی میپرداخت، او میتوانست یک دروغ دیگر نیز گفته اظهار مسلمانی نماید. یعنی او ضرورت نداشت که واقعاَ ایمان بیاورد و یا مانند مسلمانهای واقعی عمل نموده ارکان دین را بجا آورد بلکه او صرفاَ میتوانست بگوید که او ایمان آورده و مسلمان شده است و بدین ترتیب او میتوانیست قران کریم را نادرست ثابت نماید. باوجود اینکه پیامبر گرامی به او میگفتند که بیا و بگو که من ایمان آورده ام و مسلمان شده ام  و با اینکارت منرا نادرست ثابت کن، اما او اینکار را نکرد.
این موضوع کاملاَ روشن است که هیچ انسانی قادر نیست چنین پیشبینی نماید و آنرا در کتابی نوشته نماید بلکه این صرفاَ میتواند وحی الهی باشد.
مثال دیگر در سورۀ البقره آیات نود چهارم و نود پنجم چنین آمده است (قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٩٤﴾ وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿٩٥﴾ ). ترجمه (بگو اگر (آنچنانكه مدعي هستيد) سراي ديگر در نزد خدا مخصوص شما است نه ساير مردم پس آرزوي مرگ كنيد اگر راست مي‏گوئيد. (٩٤) ولي آنها هرگز به خاطر اعمال بدي كه پيش از خود فرستاده‏اند آرزوي مردن نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است. (٩٥) ) .
این آیه در زمانی نازل شد که تعدادی از یهودها با مسلمانها مباحثه نمودند . یهودها گفتند که سرای آخرت در نزد خداوند بهشت است و بهشت صرفاَ برای یهودها اختصاص داده شده است و دیگران را در آنجا راهی نیست. در این  آیه خداوند متعال فرمود اگر یهودیان میگویند که بهشت صرفاَ برای یهودیان است در آنصورت چرا یهودیان طلب مرگ نمیکنند؟. در این موقع کاری که آنها میتوانستند نمایند این بود که صرفاَ یکی از آنها [ یهودیان ] حاضر شود و صرفاَ بگوید که او مایل است مرگ را طلب کند و میخواهد بمیرد. او ضرورت نداشت که واقعاَ مرگ را طلب کند بلکه میتوانست صرفاَ به زبان این جمله را جاری نماید که میخواهد بمیرد و به این ترتیب قرآن را نادرست ثابت نماید. اما هیچ کدام از یهودیان حاضر نشدند که [ حتی به شکلی زبانی هم اگر شده ] مرگ را طلب کنند. 
شاید شما بگویید که این مواردی را که گفتی همه مربوط به گذشته میشود ولی اگر قرار باشد ما امروز بخواهیم حقانیت قرآن کریم را بیآزمایم، چطور میتوانیم این کار را انجام دهیم؟ . قرآنکریم دارای ”آزمایشهای تحریفی” است که در هر زمان قابل اجرا میباشد. قرآنکریم میفرماید که یک تعداد افراد حقانیت قرآن را مورد سوال قرار میدهند. در سورۀ الاسرا، آیه ٨٨ خداوند متعال میفرماید (قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ). ترجمه (بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند ).
این یک چلینج است که اگر همه انسانها با جن ها دور هم جمع شوند باز هم قادر نخواهند بود تا مانند قرآن را خلق نمایند. زبان عربی قرآن واضح، روشن و معجزه آساست. باوجود که نظم موجود در قرآن از سایر کتب شعر و ادب تفاوت دارد، متحوای قرآنکریم هیچگاهی از واقعیتها انحراف نمیورزد. وحی در قران کریم دارای چنان بلاغت عالیست که اگر یک آیه میتواند باعث متقاعد شدن یک شخص عادی گردد همان آیه یک شخص دانشمند را نیز قانع و متقاعد میسازد. در واقعیت این کتاب یک معجزه است.
خداوند متعال در سورۀ طور آیۀ سی و چهار و بعداَ در سورۀ هود آیۀ سیزده [ منکران قرآن را ] به چلینج فراخوانده میفرماید (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) ترجمه (يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوئيد ده سوره مانند آن ساخته ‏بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد). در واقعیت هیچکسی نمیتواند ده سوره مانند قرآنکریم را بنویسد. الله سبحان و تعالی بعداَ این آزمایش یا چلینج را ساده ساخته در سورۀ یونس آیۀ سی و هشت میفرماید (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ) ترجمه (يا مى‏گويند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مى‏توانيد فرا خوانيد). در ادامه خداوند متعال در سورۀ بقره آیات بیست سوم و بیست و چهارم ساده ترین آزمایش تحریفی را به منکران قرآن عرضه داشته میفرماید (وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٣﴾ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ). ترجمه (و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد (٢٣) پس اگر نكرديد و هرگز نمى‏توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد).
نخست خداوند متعال منکران قرآن را مخاطب ساخته میفرماید که مانند قرآن را بیاورند، بعداَ میفرماید که ده سوره مانند قران را بیاورید و بالاخره میگوید یک سوره مانند قرآن را بسازید. اما در اینجا میفرماید که یک سوره که شباهت به  قرآن داشته باشد یا ( مِّن مِّثْلِهِ ) را بسازید ، اما اعراب که منکر قرآن بودند با بدبختی کامل در این آزمون ناکام ماندند.
در زمان نزول قرآن کریم، زبان عربی در بالاترین [ سطح رشدش] قرار داشت و تعدادی زیادی از مشرکین و کفار تلاش نمودند تا اگر بتواند مانند قرآن چیزی بنویسند اما در این کارشان با ناکامی شدید روبرو شدند. البته بعضی از نوشته های که توسط این افراد صورت گرفت هنوز هم در کتابهای تاریخ موجود است که باعث مسخره شدن آنها میگردد. لازم به یادآوریست که ازاین چلینج قرآن یکهزار و چهارصد سال میگذرد و هنوز هم پابرجا باقیست.
امروز بالاتر از چهارده میلیون عرب مسیحی که از هنگام تولد [ از چندین نسل ] مسیحی میباشد، وجود دارند که عربی زبان مادری شان است. این چلینج قرآن کریم متوجه این اعراب مسیحی نیز میگردد. آنها اگر بخواهند قرآن را نادرست ثابت گردانند یگانه کاری را که باید انجام بدهند اینست که یک سوره را که به قرآن شباهت داشته باشد، آماده سازند. اگر شما قرآن را دقیق بررسی نماید متوجه میگردید که بعضی از سوره های قرآن شریف فقط دارای چند کلمۀ محدود است. اما تا اکنون کسی موفق نگردیده که اینکار را انجام دهد و در آینده نیز کسی موفق به اینکار نخواهد شد، انشالله.
شاید شما بگویید که عربی زبان مادری من نیست و به همین دلیل من نمیتوانم در این آزمون اشتراک کنم و مانند قرآن چیزی بنویسم. اما در واقعیت برای آنهایکه عربی زبان نیستند، نیز آزمایشی وجود دارد. خداوند بزرگ در سورۀ نسا آیۀ هشتاد و دو میفرماید (أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا). ترجمه ( آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند). قرآن کریم میگوید اگر میخواهید قرآن را نادرست ثابت نمائید در آنصورت صرفاَ به یک تناقص یا خلاف گویی در قران اشاره نمائید.  صرفاَ یک اختلاف، یک عیب و نقص در قرآن کفایت میکند که قرآن را کلامی غیرالهی ثابت کنند.  من میدانم که صد ها تن به نکاتی در قرآن کریم بنام اختلاف و تناقص اشاره نموده اند ولی باور کنید که همۀ این نکات یا بشکل نادرست  نقل قول شده است و یا ترجمه نادرست صورت گرفته است و یا هم یک جمله را از میان متن انتخاب کرده اند که باعث غلط فهمی آنها گشته است، و خواسته اند به این وسیله مردم را فریب دهند.
تا اکنون هیچکسی نتوانسته است که اختلاف جزیی و یا یک اشتباۀ جزیی را در قرآن یافت کند. فرض کنید که یک مولوی در تاریخ اسلام خیلی مهارت دارد اما این شخص در علوم ساینسی زیاد وارد نیست. اگرچه من شخصاَ تعدادی زیاد مولاناها را میشناسم که هم در علوم اسلامی و هم در علوم ساینسی دارای مهارتهای زیاد استند ولی شما فرض کنید که همچنین یک مولانای وجود دارد که در تاریخ اسلام وارد است ولی در ساینس مهارتی ندارد. حالا فرض نمائید که شما نزد این مولانا رفته به او میگوئید که در این قسمت قرآن یک اشتباۀ ساینسی وجود دارد. اینکه این شخص نمیتواند این اتهام را رد نماید، نمیتواند دلیل شود به موجودیت اشتباه ساینسی در قرآن و یا اینکه گفته شود قرآن کتاب الهی نیست.
خداوند متعال در قرآن کریم در سورۀ فرقان آیۀ پنجاه و نهم میفرماید (……فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ).
 ترجمه (…….. از خبره‏اى بپرس [كه مى‏داند]).
قران میگوید اگر میخواهید چیزی را بپرسید از شخصی بپرسید که در آن ساحه علم دارد. بناَ اگر میخواهید در بارۀ مسایل ساینسی از قرآن بپرسید، باید از یک ساینسدان بپرسید و او روی مسایل که توسط قران بیان شده مهرتائید ساینس امروز را خواهد گذاشت. به عین شکل فرض نمائید که شخصی به موضوعی در قرآن اشاره نموده به من میگوید که در این قسمت قرآن اشتباۀ از نگاۀ گرامر زبان عربی موجود است. از آنجایکه من متخصص زبان عربی نیستم تلاش خواهم کرد که تا اگر بتوانم به این سوال جواب بگویم، ولی اگر من نتوانم به این سوال جواب بگویم این موضوع دلیل شده نمیتواند که بگوئیم در قران کریم اشتباۀ گرامری موجود است (الیعاذ بالله).
تا اکنون هیچ شخصی نتوانسته است موفق شود که اشتباۀ را در قرآن کریم یافت نماید و انشاالله در آینده نیز کسی قادر به چنین کاری نخواهد شد [ زیرا قران کریم کلام الهیست و فاقد هرنوع اشتباهست]. با در نظرداشت تشریحات عقلانی که در بالا آمد هیچکسی که بخدا ایمان داشته باشد نمیتواند بگوید که که قرآن، کتاب الهی نیست. اما آنهایکه به خدا باور ندارند اگر آنها این حرفها را میگویند، این حرفیست جدا.
یگانه فرضیه باقی مانده اینست که قرآن مبدا الهی دارد یعنی کتاب الهیست.
در این محفل امروز کسانی نیز استند که فاقد دین و مذهب اند. من میخواهم به این اشخاص تبریکات خاص خود را عرض کنم. دلیل اینکار من اینست که این افراد از تفکر و استدلال استفاده مینمایند. امروز اکثراَ افراد کورکورانه ایمان میآورند. به این معنی که یک شخص مسیحی است زیرا او از والدین مسیحی بدنیا آمده است،  شخصی هندوست زیرا در یک فامیل هندو مذهب تولد شده است. بعضی از مسلمانها،مسلمان اند زیرا از والدین مسلمان بدنیا آمده ند. اما یک شخص که کافر است شاید در یک فامیل مذهبی تولد شده باشد، اما این شخص از تفکر کار گرفته است و به این نکته اندیشده است که چطور ممکن است که خانواده و اطرافیان من موجودی را بنام خدا پرستش کنند که آن موجود  مانند من دارای خواص انسانی باشد. بناَ این شخص منکر وجود خداوند میشود. بناَ این شخص نصف کلمۀ شهادت یعنی (لااله)، را به زبان میرانند، چیزیکه باقی میماند نصف دیگر کلمه شهادت یعنی (الاالله) است که انشاالله این  افراد این نصف باقی مانده کلمه شهادت را هم ادا خواهند کرد.
این وظیفۀ ماست که به اینطور اشخاص موجودیت  الله سبحان تعالی را ثابت نمائیم. اگر یک شخص کافر به من بگوید که او بخدا ایمان ندارد من از او خواهم پرسید که او خداوند را چگونه تعریف میکند؟ تصویر او از خدا چیست؟. بطور مثال اگر من به شما بگویم این یک قلم است، ولی اگر شما بجواب من بگوئید که نه این قلم نیست در اینصورت باید شما بتوانید قلم را تعریف کنید، شما باید حداقل معنی و مفهوم قلم را بدانید. به عین شکل اگر شخصی که کافر است میگوید که او منکر وجود خداوند است، باید بتواند خداوند را تعریف نماید و بگوید که منظور او از خداوند چیست. ممکن شخص کافر به من بگوید که اشخاص که در کنار او [ خانواده او] قرار دارند، اشیای را پرستش میکنند که خود شان آنها را ساخته اند. اجسام را که آنها به نام خدا پرستش میکنند دارای خواص انسانی اند، به این دلیل من به این چنین موجودات بنام خدا ایمان ندارم. من نیز به عنوان یک مسلمان این تصور نادرست خداوند را نپذیرفته، رد میکنم. اما در عین زمان باید من بتوانم تصور و درست الله (سبحان تعالی) را برای او عرضه کنم. تصور کنید که یک شخص غیر مسلمان وجود دارد که میگوید اسلام یک دین خشن و بیرحمی ایست که با ترور و اختناق آمیخته است. اسلام دینیست که حقوق زنان را پایمال نموده با علم و ساینس در تضاد قرار دارد. من نیز به نوبۀ خود به او خواهم گفت که من نیز آن دین که بیرحم، خشن، آغشته با ترور و اختناق و مخالف حقوق زنان و ساینس باشد را نمیپذیرم. اما در عین زمان باید من تصور و برداشت نادرست او از اسلام را اصلاح نمایم و برایش بگویم که اسلام دین صلح پسند بوده با ترور و اختناق ارتباطی ندارد. اسلام حقوق مساوی به زن و مرد داده، با ساینس در تضاد قرار ندارد بلکه مطابقت کامل با ساینس دارد. با زدودن غلط فهمی ها انشاالله این شخص اسلام را قبول خواهد کرد اما این وظیفه ماست که غلط فهمی ها را از میان برداریم. به عین شکل باید تصور نادرست خدا که در ذهن این اشخاص قرار دارد را نیز اصلاح کرد. تصور و تعریفی را که من از الله (سبحان و تعالی) از قرآن کریم میتوانم ارایه نمایم سورۀ اخلاص است.
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾).
ترجمه (بگو اوست‏خداى يگانه (١) خداى صمد [ثابت متعالى] (٢) [كسى را] نزاده و زاده نشده است (٣) و هيچ كس او را همتا نيست (٤)).
زمانیکه شما کسی را با خدا مقایسه میکنید، این شخص خدا نمیتواند باشد زیرا خداوند متعال بی مانند است. این چهار سطر در این سوره بهترین تعریف و تصور از خداوند متعال است. هرگاه شخصی دعوی خدایی نماید باید او را در این فورمول جا داد و از این فورمول گذراند.
بعضی ها ممکن بگویند که (بگوان رنجیش) بی مانند است و ( الیعاذ بالله ) او خداست. اجازه بدهید که او را در این فورمول بگذاریم. (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) یعنی بگو اوست ‏خداى يگانه. اما ما اشخاص زیادی مانند (رنجیش) داریم. اشخاص زیادی مانند (رنجیش) در کشور ما وجود دارند. اما شاید پیروان (رنجیش) بگویند که نه او یک شخص ”خاص” است.  خوب در اینصورت بیائید به آیۀ دوم مراجعه نمایم. (اللَّهُ الصَّمَدُ) یعنی (خداى صمد [ثابت متعالى]. خداوند بی نیاز است). او به هیچکسی محتاج نیست بلکه همه محتاج او یند. اما (رنجیش) را ما همه میشناسیم. او شخصی بود که به امراض نفس تنگی و شکر مبتلا بود. او نتوانست مریضهای خودش را تداوی نماید بناَ او چگونه خواهد توانست که مریضی من و شما را تداوی ومداوا نماید. زمانیکه او به امریکا رفته بود توسط دولت آنکشور به زندان افگنده شده بود. تصور نماید خداوند زندانی شده است!!. او نتوانست که خود را از زندان نجات دهد پس او چگونه میتواند من و شما و دیگران را که دچار مشکل شده ایم را نجات دهد؟. بعداَ او اظهار نمود که کسانی به او زهر خورانیده است. آیا امکان دارد که کسی به خدا زهر بخوراند؟
در مورد این شخص اسقف اعظم یونان [ دولت یونان را ]  تهدید نموده گفت تا اگر (رنجیش) را از کشور اخراج نکند منزل او و پیروانش را تخریب خواهند کرد. دولت یونان نیز به ناچار این تقاضا موصوف را پذیرفت.
بهرصورت مرحلۀ دیگر این آزمایش (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ) است. یعنی [خداوند متعال نه كسى را] زاده و نه زاده شده است. من نمیدانم که (رنجیش) دارای چند فرزند بود اما اینرا میدانم که او دارای یک پدر و یک مادر بود. او در یازدهم دسامبر سال ١٩٣١ در (جبالپور) تولد گردید و در نزدهم جنوری سال ١٩٩٠ وفات نمود. اما زمانیکه شما به دفتر او در شهر (پونه) بروید در آنجا مشاهده خواهید نمود که نوشته اند ” بگوان رنجیش هرگز تولد نشد و هرگز وفات نکرد اما او در میان تاریخهای یازدهم دسامبر ١٩٣١ و نزدهم جنوری سال ١٩٩٠ از زمین بازدید بعمل آورد”.
او در طول حیاتش از بیست ویک کشور جهان بازدید به عمل آورد و واقعیت اینست که اگر اینکشور ها برای موصوف ویزه صادر نمیکردند او هرگز قادر نبود از این کشور ها بازدید بعمل آورد. حالا توجه نمائید که خدا به زمین میآید و برای بازدید از بیست ویک کشور به ویزه ضرورت دارد و بدون ویزه نمیتواند از اینکشورها بازدید بعمل آورد. آیا شما این چنین یک شخص را خدا میخوانید؟
در آخرین مرحلۀ آزمایش ما قرآن میفرماید (وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ) یعنی (و هيچ كس او را همتا نيست). در جهان هیچ موجودی شبیه خداوند متعال وجود ندارد و لحظۀ که شما تصویری را ذهن تان مجسم میسازید که خداوند اینطور است، این موجود مجسم شده در ذهن تان هرگز نمیتواند خدا باشد. زیرا خداوند سبحان بی مانند است. اما ( رنجیش ) را همۀ ما خیلی خوب میشناسیم و میدانیم که او مو های دراز، ریش انبوۀ سفید رنگ داشته جامۀ بلندی به تن میکرد. اما قرآن کریم میگوید که  (و خداوند را هيچ همتا و مانندی نیست).
شما همه (آرنولد شیواردنگر) را میشناسید او را لقب (قوی ترین مرد جهان) داده اند. حالا فرض نمائید که در ذهن شما این تصور خلق میشود که خداوند متعال هزار برابر یا میلیون بار و یا هم ده میلیون بار قویتر از (آرنولد) یا هم (کینک کانگ) و یا (دارا سینگ)است. لحظۀ که شما این تصور را در ذهن تان میآورید این موجود خلق شده در ذهن تان نمیتواند خدا باشد. زیرا خداوند بزرگ دارای مثل و مانند نبوده، بی مانند و بی همتاست.
من از شما شنونده های محترم و دانشمند تقاضا دارم که بهر موجودیکه بنام خدا مینگرید و او را بنام خدا عبادت میکنید لطفاَ این موجود را به این آزمایش ”چهار مرحله یی قرآن” بگذارید.
حالا شاید یک تعداد از غیر مسلمانهایکه اینجا حضور دارند بگویند که ما به این نوع صفات خداوند باور نداریم و این را نمیپذیریم. شاید آنها بگویند که ما به یک قدرت ماورایی ایمان داریم، ما ساینس را میپذیریم.  من نیز با ایشان در این نکته موافقم که امروز ما در عصر علم و تکنالوژی قرار داریم. بناَ من میخواهم که ساینس را در قرآن تطبیق نمایم.
منکران قرآن شاید بگویند که ما مسلمانها موجودیت خداوند را برای شان بصورت علمی ثابت نمائیم تا باشد آنها به وجود خداوند ایمان بیاورند. خوب من از این افراد که بخدا ایمان ندارند و صرفاَ ساینس را میپذیرند سوالاتی را میپرسم
سوال اول:  تصور نمائید یک ماشینی وجود دارد که نه کسی قبلاَ آنرا دیده و نه هم راجع به آن شنیده است. در واقعیت این ماشین کاملاَ ناشناخته شده و جدید است. فرض کنید  شخصی بیآید و برای ما تخنیک و شیوۀ کار این ماشین را تشریح و توضیح نماید. شما این شخص را چی خواهید نامید؟ من این پرسش را از صدها تن که منکر خدا بودند پرسیده ام. جواب این اشخاص بعد از لحظۀ تفکر اینبود که شخص مذکور بجز از خالق این ماشین و یا مخترع آن کسی دیگری نمیتواند باشد.
سوال دوم : این جهان چگونه خلق گردیده است؟ در جواب من ممکن بگویند که در ابتدا همۀ کاینات به شکل یک تودۀ گاز بود که بعداَ در اثر یک انفجار بزرگ ( بیگ بینگ) این تودۀ گاز از هم جدا گردیده باعث ایجاد کهکشانها گردید. به این ترتیب ستاره ها و سیاره ها، از جمله سیارۀ که ما در آن زنده گی میکنیم ایجاد گردید. در این هنگام من خواهم پرسید که این داستان زیبا را از کجا بدست آورده اند؟ در جواب من خواهند گفت که این کدام داستان یا لطیفۀ زیبا نیست بلکه واقعیتیست که امروز توسط ساینس ثابت گردیده است.این واقعیت چند سال قبل توسط ساینس ثابت گردید و به همین خاطر در سال ١٩٧٣ دو تن از ساینسدانها جایزۀ نوبل را بدست آوردند.
من در جواب خواهم گفت که بلی آنچه را شما گفتیتد درست است ولی شما راجع به آنچه یکهزار و چهارصد سال قبل در قرآن در سورۀ انبیا آیۀ سی ام ذکر گردیده است چی میگوید؟ قرآن شریف میفرماید  (أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ).
 ترجمه (آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند ).
من میخواهم این پرسش را طرح کنم که به استناد به اسناد معتبر تاریخی، قرآن کریم حدودی یکهزار و چهار صد سال قبل نازل گردید، اما چطور میتواند راجع به تئوری انفجار بزرگ ( بیگ بنگ) که فقط چند سال قبل توسط ساینس اثبات گردید حرف بزند؟ سوال اینست که  تئوری ”انفجار بزرگ” که از عمر آن صرفاَ چند سال میگذرد چطور در قرآن ذکر گردیده است. در جواب سوال من شاید بگویند که ممکن حتی در زمان نزول قرآن نیز کسی این تئوری ”انفجار بزرگ” را پیشبینی نموده بوده باشد.
خوب، من بدون اینکه وارد بحث گردم به سوالات خود ادامه میدهم.
سوال بعدی من این خواهد بود که جهان که ما در آن زنده گی میکنیم یعنی همین کرۀ زمین دارای چی شکلیست؟ در جواب خواهند گفت که در ابتدا مردم تصور میکردند که جهان هموار بوده و به همین دلیل آنها جرات نمیکردند که به مسافت های دور مسافرت نمایند زیرا بیم داشتند که مبادا پائین بیافتند. اما امروز ما شواهد کافی ساینسی داریم که ثابت میسازد که جهان هموار نبوده بلکه دارای شکل کروی میباشد. من در اینجا بازهم خواهد پرسید که این مطلب، که زمین دارای شکل کروی میباشد را چی وقت دانستید؟ شاید بگویند صد سال قبل یا دو  صد سال قبل. اما اگر دارای معلومات کافی باشند خواهند گفت که نخستین فردیکه کروی بودن زمین را ثابت نمود شخصی بنام ( سر فرانسیس دِرک ) بود که در سال  این ١٥٩٧ این موضوع را طرح نمود. در اینجا من از آنها خواهم خواست تا به قرآن شریف سورۀ لقمان آیۀ ٢٩ مراجعه نمایند تا مشاهده نمایند که قرآن کریم در اینباره چی گفتنی دارد. (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ). ترجمه (آيا نديده‏اى كه خدا شب را در روز درمى ‏آورد و روز را [نيز] در شب درمى‏آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى‏ كنيد آگاه است).
کلمۀ (يُولِج) معنی تعغیر و تبدیلی تدریجی را میرساند. یعنی شب به تدریج به روز، و روز به تدریج و آهسته آهسته به شب تبدیل میشود. این تعغیر تدریجی روز به شب و برعکس صرفاَ زمانی میتواند ممکن باشد که زمین دارای شکل کروی باشد و اما اگر شکل زمین هموار باشد در آنصورت تبدیل تدریجی روز به شب و یا برعکس ناممکن خواهد بود. همچنان یک پیام مشابه در سورۀ الزمُر آیۀ ٥ نیز آمده است . خداوند میفرماید (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ). ترجمه (آسمانها و زمين را به حق آفريد شب را به روز درمى‏پيچد و روز را به شب درمى‏پيچد و آفتاب و ماه را تسخير كرد هر كدام تا مدتى معين روانند آگاه باش كه او همان شكست ‏ناپذير آمرزنده است).
کلمۀ عربی (يُكَوِّر) به معنی پیچاپیچ بودن یا(فنر مانند) یا (مارپیچ) میباشد. مثلاَ پیچاندن دستار یا عمامه بدور سر. اما این پیچاندن شب به روز و برعکس صرفاَ زمانی ممکن است که زمین شکل کروی داشته باشد. اما اگر شکل زمین هموار باشد این پیچانیدن شب به روز و برعکس ممکن نیست. این که زمین دارای شکل کروی میباشد از جملۀ کشفیات جدید به حساب میآید. حالا شما به من بگوئید که چطور این موضوع یکهزار و چهار صد سال قبل در قرآن ذکر گردیده است؟. شاید بگویند که ذکر کروی بودن زمین در قرآن براساس حدسیات بوده (چه حدس جالبی؟) بهرحال من ادامه میدهم.
پرسش بعدی من دربارۀ نوری مهتاب است. من میخواهم از این اشخاص بپرسم که دربارۀ نور مهتاب چه میگویند.  خواهند گفت که در گذشته بشر فکر میکرد که مهتاب از خود دارای نور میباشد و این نوریکه از مهتاب میدرخشد نور خود مهتاب است. بعداَ با بیشرفت علم و تخنیک بشر توانست به این واقعیت پی ببرد که مهتاب از خود دارای نور نبوده بلکه مهتاب صرفاَ نور آفتاب را منعکس میسازد.
قرآن کریم در اینباره در سورۀ الفرقان، آیۀ ٦١ میفرماید (تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا).
ترجمه ([فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد ). کلمۀ عربی (قمر) در آیۀ فوق با کلمۀ (منیر) ذکر گردیده است و کلمۀ ( منیر) از کلمۀ (نور) مشتق گردیده و به معنی ”روشنی منعکس شده” است. بعبارۀ دیگر قرآن به ما میگوید که مهتاب روشنایی آفتاب را منعکس میسازد و طوریکه گفتم ساینس جدیداَ به این واقعیت پی برده است در حالیکه قرآن یکهزار و چهار صد سال قبل این موضوع را ذکر نموده است. در برابر این سوال من ممکن آنها مستقیماَ چیزی نگویند و لحظۀ فکر نمایند و بعداَ بگویند که ممکن این موضوع حسب تصادف رخ داده باشد.  خوب صرفاَ برای ادامۀ مباحثه من اعتراضی نخواهم کرد و به پرسشهای خود ادامه خواهم داد.
در اینجا من میخواهم بگویم که من در سال١٩٨٢در صنف یازدهم درس میخواندم. در آنزمان ما آموخته بودیم که آفتاب دارای حرکت است ولی بدور محور خود نمیچرخد. اما امروز ساینس به ما میگوید که آفتاب برعلاوۀ اینکه حرکت دارد بدور محور خود نیز میچرخد. اگر ما دارای وسایل مورد ضرورت باشیم میتوانیم این موضوع را مشاهده نیز کنیم. آفتاب دارای لکه های سیاه است و این کله های سیاه در ظرف بیست و پنچ روز یک دور کامل را در گرد آفتاب می پیمایند. در آیۀ  ٣٣ سورۀ انبیا آمده است (وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ) ترجمه (و اوست آن كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام از اين دو در مدارى [معين] شناورند). یعنی آفتاب و مهتاب هر دو در حرکت اند. آنها دور مدار خود در حرکت اند.
حالا برایم بگوئید که این موضوع که اخیراَ توسط ساینس ثابت گردیده است چگونه در قرآن کریم یکهزار و چهارصد سال قبل ذکر گردیده است؟
در این قسمت شاید اشخاص که من از آنها سوال را پرسیده ام بعد از یک وقفۀ نسبتاَ طویل برایم بگویند که اعراب در بخش نجوم خیلی پیشرفته بودند و ممکن کسانیکه در ساحۀ نجوم چیزی های را میدانستند این موضوع یعنی حرکت آفتاب و مهتاب را کشف نموده باشند و به پیامبر شما گفته باشند و جناب شان بعداَ این موضوع را در کتاب خود [ قرآن کریم ] ذکر کرده باشد. من در اینجا میخواهم بگویم که اینکه میگویند اعراب در ساحۀ نجوم پیشرفته بودند، درست است ولی در زمان نزول قرآنکریم اعراب دارای چنان علمی نبودند. در واقعیت قرآن صد ها سال قبل از اینکه اعراب در علم نجوم به پیشرفت برسند از این مسایل حرف زده بود. در واقعیت اعراب نجوم را از طریق قرآن شریف آموختند.
به همین ترتیب قرآن پاک دارای مواردی زیادی از واقعیتهای ساینسی میباشد. بطور مثال در بارۀ جریان تبخیر آب در سورۀ الزمر در آیۀ ٢١میفرماید (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ).
ترجمه (مگر نديده‏اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‏هايى كه در [طبقات زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مى‏آورد سپس خشك مى‏گردد آنگاه آن را زرد مى‏بينى سپس خاشاكش مى‏گرداند قطعا در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است). 
قرآن شریف راجع به پروسۀ تبخیر آب به تفصیل حرف میزند. در آیات متعددی میگوید که آب از ابحار به بالا رفته ابرها را میسازد و ابرها بعداَ متراکم میگردند. در میان ابرها رعد برق رخ میدهد و قطرات باران از ابرها بطرف زمین فرو میآیند.
(برنارد پلسی) در سال ١٥٨٠ برای بار اول از پروسۀ تبخیر آب حرف زد. اما در قرآن کریم در آیات متعددی از این پروسه حرف زده شده است. در سورۀ مومنون آیۀ ١٨، سورۀ روم آیۀ ٣٠، سورۀ نور آیۀ ٢٤، سورۀ روم آیۀ ٤٨، در همۀ این آیات از پروسۀ تبخیر آب صحبت شده است در حالیکه در این باره، برای اولین بار در سال ١٥٨٠ توسط (برنارد پلسی) صحبت گردید.  بناَ سوالی مطرح میگردد که چی کسی یکهزار و چهار صد سال قبل از امروز از این واقعیت در قرآن شریف حرف بزند؟.
آنهایکه منکر قرآن اند ممکن نظر قرآن را دربارۀ جیولوژی یا زمین شناسی بپرسند.
در جیولوژی پدیدۀ وجود دارد که آنرا ( تاب خوردن) مینامند. زمین که ما روی آن زنده گی میکنیم در واقعیت دارای یک قشر خیلی نازکی میباشد و کوه ها از این پدیدۀ ( تاب خوردن ) جلوگیری میکند. در واقعیت کوه ها به سطح زمین ثبات میبخشند.
در قرآنکریم در سورۀ النبا آیات ششم و هفتم میخوانیم (أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا ﴿٦﴾ وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا ﴿٧﴾).
 ترجمه (آيا ما زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم ؟ و كوهها را [چون] ميخهايى [نگذاشتيم]). طوریکه مشاهده میشود قرآن شریف کوه ها را به میخ ها تشبیه میکند و اما ساینس امروزی نیز عین همین موضوع را به ما میگوید و کوه ها را بسان میخ ها میخواند. قرآن شریف در سورۀ انبیا آیۀ سی و یکم میفرماید (وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ).
ترجمه (و در زمين كوه‏هاي ثابت و پابرجائي قرار داديم تا آنها در آرامش ‍ باشند، و در آن دره ها و راه هائي قرار داديم تا هدايت شوند). قرآن میگوید که کوه ها در زمین قرار داده شدند تا زمین را ثابت نگهدارد [مانع لرزش زمین گردد].
موضوع دیگری را که میخواهم بگویم اینست که در این جهان آبهای شور و شرینی در دریاها جریان دارد و در بعضی جاها این آبها با هم ملاقی میشوند ولی جالب اینجاست که این آبها با وجود ملاقی شدن بازهم از همدیگر جدا باقی میمانند یعنی آب شرین، شرین و آب شور، شور باقی میماند. در اینجا من میخواهم باز هم به قرآن کریم مراجعه نمایم به سورۀ فرقان آیۀ پنجاه و سوم (وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا).
ترجمه (و او كسي است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكي گوارا و شيرين و ديگري شور و تلخ و در ميان آنها برزخي قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گوئي هر يك به ديگري مي‏گويد) دور باش و نزديك نيا!). همچنین در سورۀ الرحمن آیات نزده و بیستم خداوند متعال میفرماید (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿١٩﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿٢٠﴾).
ترجمه (دو دريا را [به گونه‏اى] روان كرد [كه] با هم برخورد كنند. ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند).
امروز ساینس به ما میگوید که آبهای شور و شرین با هم مخلوط نمیگردند و علت این امر موجودیت برزخ و یا یک (جداکننده) در میان آب شور و شرین میدانند. شاید منکران قرآن بگویند که ممکن یک عرب در زیر آب رفته باشد و به چشم خود این مانع یا جداکننده را دیده باشد و بعداَ این مشاهده خود را در درج قرآن نموده باشند. اما نکتۀ جالب اینجاست که این مانع یا (جداکننده) غیرقابل دید است. قرآن نیز از آن بنام برزخ، مانع یا (جداکنندۀ) غیر قابل دید یاد میکند.
این موضوع یعنی مخلوط نشدن آبهای شور و شرین را میشود به وضاحت در شهر (کیپ تاون) که یک شهر بزرگ افریقای جنوبی میباشد و همچنان در مصر در جایکه دریا نیل به مدیترانه میریزد، مشاهده نمود. همچنان در( گلف استریم) [ که یک جریان اقیانوسی  گرم و قویی است که در اقیانوس اطلس جریان دارد شروع حرکت آن از خلیج مکزیکو است که از تنگه فلوریدا خارج شده و تا حدودی در نزدیکی سواحل امریکا حرکت می‌کند تا به اقیانوس اطلس برسد] مشاهده نمود که به هزاران میل جریان دارد. در اینجا هر دو نوع آب موجود است ولی جالب اینجاست که این آبها هرگز با هم مخلوط نمیگردند.
قرآن کریم در سورۀ انبیا آیۀ سی ام میفرماید (….وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ.)
ترجمه (…و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند).
در کجای صحرا های عربستان آب وجود دارد؟ و کی میتوانست تصور نماید که هر زنده جان از آب ساخته شده است؟ اگر قرار میبود اعراب از ذهن خودشان استفاده کنند و حدس بزنند که موجودات زنده از چی ساخته شده اند، هر چیز در تصور شان میگنجید به استثنای آب. زیرا طوریکه گفتیم آب عنصری بود که صحراهای عربستان فاقد آن میباشد. بهرحال امروز ساینس به ما میگوید که (سیتوپلازم) جز اصلی حجرات میباشد که از هشتاد فیصد آب تشکیل گردیده است. وجود هر جسم حیه یا زنده از پنجاه الی هشتاد در صد آب تشکیل گردیده است. کی توانسته است این موضوع را یکهزار و چهارصد سال قبل بیان کند؟ در اینجا شخص کافر سکوت اختیار خواهد کرد و جوابی برای گفتن نخواهد داشت.
تئوری وجود دارد بنام تئوری احتمالات که میگوید فرض نمائید که دو احتمال وجود داشته باشد که یکی آن درست و دومی نادرست باشد. برمبنای این تئوری چانس برنده شدن شما در صورت انتخاب یکی از دو احتمال پنجاه فیصد میباشد. مثلاَ در هنگام بالا انداختن یک سکه، احتمال اینکه کدام رخ سکه خواهد آمد پنجاه فیصد میباشد. اما اگر من بار دوم همین سکه را بالا بیاندازم چانس اینکه من در هر دو بار حدس درست بزنم بیست و پنج در صد میباشد. یعنی پنجاه در صد در بار اول و پنجاه درصد در بار دوم اما در مجموع هر دو بار، چانس من بیست و پنج در صد است.
هرگاه من یک کمسایی را پرتاب نمایم چانس پیروزی من و یا اینکه جواب من درست باشد یک نسبت شش خواهد بود زیرا کمسایی دارای شش رُخ میباشد.
بیاید این تئوری احتمالات را در مورد قرآن کریم تطبیق نمائیم. صرفاَ برای مباحثه برای لحظۀ فرض نمائیم که مواد مندرج در قرآن شریف از ذهن شخصی تراوش نموده است. قرآن کریم میگوید که شکل زمین کرویست. خوب چند نوع شکل دیگر میتواند در ذهن شخصی خطور نماید که زمین میتواند داشته باشد. فرضیات که مطرح میتواند شود اینهاست: هموار، سه کنجی، چهارکنجی یا مربع، پنج کنجی، شش کنجی، هفت کنجی، هشت کنجی و کروی. فرض کنید که شما سی نوع شکل مختلف را برای شکل زمین حدس میزنید. حالا چانس درست بودن حدس شما یک نسبت سی خواهد بود. اینکه نور مهتاب، نور خود مهتاب است و یا نور انعکاسی، احتمال درست بودن جواب ما، یک نسبت دو خواهد بود. اما اگر جواب ما در هر دو سوال فوق درست باشد چانس ما یک نسبت سی بر یک نسبت دو، بر یک نسبت شصت خواهد بود.
در مورد اینکه اجسام حیه یا موجودات زنده از چی ساخته شده اند، یک شخص که در صحرا های عربستان زنده گی میکند شاید بگویند که موجودات زنده از سنگ، چوب، المونیوم، آهن، مس، آب، تیل، اکسیجن وغیره. در این مورد شما میتوانید که حداقل ده هزار حدس بزنید. اما شخصیکه در صحرای عربستان زنده گی مینماید ممکن آخرین حدس اش آب باشد. اما قرآنکریم در سورۀ انبیا در آیۀ سی ام میفرماید که هر موجود زنده از آب آفریده شده است. اینکه شما در این مورد از حدس کار بگیرید یک نسبت ده هزار خواهد بود. و اینکه جواب یا حدس شما در برابر هر سه سوال (اینکه شکل زمین کرویست و نور مهتاب منعکسی است و وجود اجسام حیه از آب ساخته شده است) درست باشد یک نسبت سی بر یک نسبت دو بر یک نسبت ده هزار که یک بر شصت هزار میباشد، است که این معادل ٠٫٠٠٠١٧ فیصد میباشد. خوب من این تئوری احتمالات را برای شما واگذار میشوم که خودتان این تئوری را در قرآن شریف تطبیق نمائید.
قرآن کریم صد ها واقعیت را در زمانی مطرح مینماید که در زمان نزول آن ناشناخته شده بود. نظر به تئوری احتمالات اگر شخصی از حدسیات کار گرفته باشد، اینکه همۀ موارد حدسزده شده درست باشد نزدیک به صفر میباشد.
ممکن کسی از من بپرسد که آیا من میخواهم حقانیت قرآن را با ساینس ثابت نمایم؟
من میخواهم این موضوع را بیان کنم که قرآن کریم کتاب ساینس نه بلکه کتاب آیات یا علامات است. قرآن شریف بالاتر از شش هزار آیه است که از آنجمله بالاتر از هزار آیه ریشه و پایه ساینسی دارد. من نمیخواهم از ساینس برای اثابت حقانیت قرآن استفاده نمایم زیرا برای ثابت نمودن حقانیت چیزی باید از یک معیار یا اندازه و یا پیمانۀ استفاده نمائید که ناب باشد. معیار و پیمانۀ ناب برای ما مسلمانها همین قرآن کریم است زیرا قرآن، فرقان است و فرق میگذارد میان حق و باطل. اما برای یک شخصیکه کافر و منکر قرآن است ساینس حیثیت پیمانه و معیار ناب را دارد. بنابر همین دلیل هنگام مباحثه با آنهایکه منکر قرآن اند من از ساینس کار میگیرم تا برای شان حقانیت قرآن را ثابت نمایم.
شما میدانید که ساینس بعضی اوقات چرخشهای یکصد و هشتاد درجه یی میزند، به این دلیل من صرفاَ از آن واقعیتهای صحبت نموده ام که ثابت شده اند و دارای مدرک و سند باشد. من درباره های تئوری ها حرف نزده ام زیرا تئوری ها براساس گمانها و حدسها استوار است. به این ترتیب من از معیار و پیمانۀ که برای منکران قرآن ناب و قابل قبول باشد استفاده نموده برایشان ثابت مینمایم که حقایقی که توسط ساینس در طول صد سال اخیر ثابت شده است، در قرآن از قبل درج بوده است. به این ترتیب در نهایت ما به این نتیجه میرسیم که قرآن مافوق ساینس است.
در قرآن شریف در سورۀ طه آیۀ پنجاه و سه میخوانیم (..فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى). قرآن میفرماید که نباتات به شکل زوج و یا جفت آفریده شده اند. موضوع که بشر به این تازه گی کشف نموده است.
در سورۀ رعد آیۀ سوم میخوانیم (…وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ…) ترجمه (..و از تمام ميوه‏ها در آن دو جفت آفريد..).
در بخش بیولوژی در سورۀ انعام آیۀ سی و هشت آمده است (وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم…). ترجمه (و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند مگر آنكه آنها [نيز] گروه‏هايى مانند شما هستند….). در این آیه آمده است که پرنده ها و حیوانات به شکل گروه ها زنده گی میکنند. البته این واقعیت در تازه گی ها توسط ساینس کشف گردیده است.
در سورۀ نحل آیات شصت و هشت و شصت و نه چنین آمده است (وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ﴿٦٨﴾ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٦٩﴾).
ترجمه (پروردگار تو به زنبور عسل وحي (الهام غريزي) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهائي كه مردم مي‏سازند خانه‏هائي برگزين! ﴿٦٨﴾سپس از تمام ثمرات تناول كن، و راههائي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده به راحتي بپيما، از درون شكم آنها نوشيدني خاصي خارج مي‏شود، به رنگهاي مختلف، كه در آن شفاي مردم است در اين امر نشانه روشني است براي جمعيتي كه اهل فكرند!).
برمبنای آیات فوق این زنبورماده است که بیرون رفته عسل را از طریق گلها و غیره آماده میسازد، نه زنبور نر. موضوعی که اخیراَ توسط ساینس کشف شده است. این زنبور ها میسر راه باغهای را که جدیداَ کشف کرده اند را توسط بالزدن، به یکدیگر نشان میدهند.
همچنان طوریکه مشاهده میشود در آیۀ فوق گفته میشود که عسل از درون شکم زنبور عسل بدست میاید، موضوع که ساینس امروز بدان پی برده است. همچنان در این آیه از شفا بخش بودن عسل سخن رفته است. ساینس امروزی از خواص ضد عفونی بودن عسل حرف میزند. جای تعجب نیست که از کاربرد عسل توسط سربازان روسی یادآورشویم که جهت مدوا زخمهای شان به جراحتهای شان عسل میمالیدند که اثر خیلی ضعیفی از خود بجا میگذاشت. از عسل همچنان برای مداوای بعضی از اقسام حساسیت ها نیز استفاده میشود.
در قرآن کریم در سورۀ عنکبوت آیۀ چهل و یکم از آن چنین سخن رفته است (… وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ…) ترجمه (…و سست ترين خانه‏ها خانه عنكبوت است…). در اینجا برعلاوۀ توضیح وضعیت فزیکی خانۀ عنکبوت روابط اعضای خانۀ عنکبوت نیز توضیح شده است و آن اینکه اکثر اوقات عنکبوت ماده عنکبوت نر را میبلعد.
در سورۀ النمل آیات هفتده و هشتده آمده است (وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿١٧﴾ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٨﴾). ترجمه (لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زياد بودند كه بايد توقف كنند تا به هم ملحق شوند. تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه‏اي گفت: اي مورچگان! به لانه‏هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نمي‏فهمند!).
طوریکه مشاهده میفرمائید در این آیات از حرف زدن مورچه ها صحبت شده است. ساینس امروزی میگوید در میان حیوانات و حشرات، مورچگان بیشترینه شباهت را با انسانها از نگاه طرز زنده گی دارند. مورچه ها اجساد مرده های شان را دفن مینمایند، دارای محلات داد و ستد اند و دارای شیوۀ های پیشرفتۀ ارتباطات اند و غیره.
در بخش فیزیولوژی: سورۀ نحل آیۀ شصت و شش (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ).
ترجمه (و در وجود چهار پايان براي شما (درسهاي) عبرتي است، از درون شكم آنها از ميان غذاهاي هضم شده، و خون، شير خالص و گوارا به شما مي‏نوشانيم!).
سورۀ المومنون آیۀ بیست و یکم (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ) ترجمه (و براي شما در چهارپايان عبرتي است، از آنچه در درون آنها است (از شير) شما را سيراب مي‏كنيم و براي شما در آنها منافع فراواني است و از گوشت آنها مي‏خوريد).
طوریکه ملاحظه میفرماید در این آیات از جریان خون و تولید شیر سخن رفته است. این موضوع بعداَ یعنی شش صد سال بعد از نزول این آیات قرآن شریف توسط ”ابن نافیض” کشف گردید و بعداَ هزار سال بعد از نزول این آیات (ولیام هاروی) این جریان را به جهان غرب معرفی نمود.
در ساحۀ جنین شناسی یا ایمبریولوژی: نخستین آیات قرآن مجید که نازل گردید از سورۀ علق یا اقرا بود.
﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ)همان ذاتیکه انسان را از علق، مادۀ چسپنده، یک شئ که به ( گاوک )شباهت دارد، بوجود آورد. آیاتیکه به جنین شناسی ارتباط میگرد برای پروفیسور (کیت مور) که یکی از بهترین داکترهای جنین شناسی میباشد، برده شد. پروفیسور (کیت مور) در شهر تورنتو کانادا زنده گی میکند. بهرحال برای او همه معلومات که به جنین شناسی ارتباط میگرد و در قرآن ذکر گردیده است، نشان داده شد. از آنجایکه خداوند متعال در قرآن شریف میفرماید که هرگاه چیزی را نمیدانید از آنهایکه میدانند بپرسید، بناَ مسلمانها هم آیات قرآنی را که به جنین شناسی ارتباط میگرفت به (کیت مور) نشان دادند. پروفیسور (کیت مور) بعد از مطالعه این آیات گفت که اکثریت این آیات قرآنی که به جنین شناسی ارتباط میگیرد با ساینس امروزی مطابقت کامل دارد. اما آیاتی نیز وجود دارد که فعلاَ من نمیتوانم دربارۀ آنها حرفی بزنم زیرا خودم نیز دربارۀ این مسایل نیز تا ایندم چیزی نمیدانم. یکی از اینوع آیات همین آیۀ مبارکه است که میفرماید که خداوند انسانرا از یک مادۀ چسپناک (یک شی مانند گاوک) بوجود آورد. خوب جناب پروفیسور یک تصویری از( گاوک) را بدست آورد. در عین زمان موصوف مایکروسکوپی قوی را گرفته مراحل ابتدایۀ رشد جنین را مطالعه نمود. بعد از مطالعه دقیق متوجه گردید جنین در مراحل ابتدایۀ رشدش شباهت کامل با (گاوک) دارد. بعد از این موضوع او اعلام نمود که هرآنچه در قرآن گفته شده است با ساینس امروز مطابقت کامل دارد. او همچنان فاکتهای را که از قرآن بدست آورده بود در چاپ جدید کتابش درج نمود و جایزه بهترین کتاب سال را بدست آورد. پروفیسور( مور) اعتراف نمود که واقعیت های موجود در قرآن نمیتواند ترواش نموده از ذهن انسان باشد بلکه این واقعیت ها صرفاَ میتواند منبع الهی داشته باشد وبس.
در سورۀ الطارق آیات پنجم الی هفتم آمده است (فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿٦﴾ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾).
ترجمه (انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده؟! از يك آب جهنده آفريده شده است. آبي كه خارج مي‏شود از ميان «پشت» و «سينه‏ها»).
امروز ما میدانیم که رشد دستگاۀ تناسلی انسان در مراحل ابتدای رشد جنین از محل که گرده ها موقعیت دارد یعنی میان ستون فقرات و ستون یازدهم و دوازدهم قبرغه، آغاز میشود. قرآن کریم در سورۀ نجم آیات چهل و پنجم و چهل و ششم میفرماید (وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿٤٥﴾ مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ﴿٤٦﴾).
 ترجمه (و او است كه دو زوج مذكر و مؤ نث را مي‏آفريند، از نطفه ‏اي كه خارج مي‏شود (و در رحم ميريزد).
در سورۀ القیامه آیات سی وهفت الی سی و نهم میفرماید (أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ﴿٣٧﴾ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿٣٨﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿٣٩﴾) ترجمه (آيا او نطفه‏اي از مني كه در رحم ريخته مي‏شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد، و او را آفريد و موزون ساخت ؟ و از او دو زوج مذكر و مؤ نث آفريد). طوریکه دیده میشود در اینجا از این نکته حرف زده میشود که تعین جنسیت طفل وابسته به مرد میباشد نه زن، موضوعیکه ما اخیراَ بدان پی برده ایم.
قرآن میگوید که جنین در سه غلاف یا پردۀ تاریک قرار دارد که این موضوع نیز توسط ساینس امروز تائید گردیده است.
قرآن شریف مراحل رشد جنین را با تفصیل مکمل تشریح مینماید. در سورۀ المومنون آیات دوازده الی چهارده (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ﴿١٢﴾ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ﴿١٣﴾ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ﴿١٤﴾).
 ترجمه (ما انسان را از عصاره‏اي از گل آفريديم. سپس آن را نطفه‏اي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوانهائي در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازه‏اي ايجاد كرديم، بزرگ است خدائي كه بهترين خلق كنندگان است!)
سورۀ الحج آیۀ پنجم آمده است (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ….).
ترجمه (اي مردم اگر در رستاخيز شك داريد (به اين نكته توجه كنيد كه) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) كه بعضي داراي شكل و خلقت است و بعضي بدون شكل، هدف اين است كه ما براي شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم) و جنينهائي را كه بخواهيم تا مدت معيني در رحم مادران قرار مي‏دهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مي‏كنيم) بعد شما را به صورت طفل بيرون مي‏فرستيم….).    به این ترتیب طوریکه دیده میشود قرآنکریم مراحل رشد جنین را به تفصیل بیان میدارد.
در سورۀ سجده آیۀ نهم (ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ). ترجمه (بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد و براي شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد، اما كمتر شكر نعمتهاي او را بجاي مي‏آوريد!).
سورۀ انسان آیۀ دوم آمده است (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا) ترجمه (ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را مي‏آزمائيم (لذا) او را شنوا و بينا قرار داديم). طوریکه میبینیم در این آیات حس شنوایی قبل از یا مقدم بر حس بینایی ذکر شده است و طوریکه ساینس امروز ثابت ساخته است، حس شنوایی قبل از حس بینایی برای جنین داده میشود. طوریکه میدانیم حس شنوایی در ماۀ پنجم حاملگی کاملاَ رشد یافته است در حالیکه چشمها در ماۀ هفتم حاملگی گشایش یافته باز میگردند.
در برابر این سوال که خداوند متعال چگونه خواهد توانست در روز قیامت استخوانهای انسانهای که قبلاَ فوت نموده اند را دوباره خلق نماید و چگونه دوباره آنرا با گوشت میپوشاند، در سورۀ قیامه آیات سوم الی چهارم میفرماید (أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿٣﴾ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾).
ترجمه (آيا انسان مي‏پندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟ آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم). طوریکه مشاهده میشود خداوند متعال میفرماید که خداوند نه تنها قادر است که استخوانهای شما را دوباره بسازد بلکه حتی قادر است نشان انگشت [ سر انگشتان] شما را نیز بسازد. خوب بیآید بیبینیم که این موضوع چی معنی دارد. برای بار نخست در سال ١٨٨٠ شخص بنام ( سر گولت ) شیوۀ استفاده از نشان انگشت را معرفی نمود که ما امروز برای شناسای افراد از این شیوه استفاده میکنیم. نشان انگشت دو تن حتی در بین یک میلیون تن نیز بعید است که با هم مطابقت داشته باشد. اما قرآن کریم یکهزار و چهار صد سال قبل از امروز از این موضوع سخن گفته است.
یک مطلب دیگر را نیز میخواهم در اینجا یادآورشوم. میخواهم از پروفیسور تایلندی بنام (تاگدا شوون) یادآور شوم که در بخش (حجرات گیرندۀ درد) تحقیقات زیادی نموده است. در گذشته ها اینطور میپنداشتند که این مغز انسان است که درد را احساس مینماید و مسوولیت درد را دارد. اما امروز ساینس کشف نموده است که (حجرات گیرندۀ درد) در روی جلد قرار دارد که درد را احساس نموده اخذ میکند. قرآن شریف در سورۀ نسا آیۀ پنجاه و ششم میفرماید (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا) ترجمه (كساني كه به آيات ما كافر شدند بزودي آنها را در آتشي وارد ميكنيم كه هر گاه پوستهاي تن آنها (در آن) بريان گردد (و بسوزد) پوستهاي ديگري به جاي آن قرار ميدهيم تا كيفر را بچشند، خداوند توانا و حكيم است (و روي حساب كيفر ميدهد). در این آیه بشکل غیر مستقیم به (حجرات گیرندۀ درد) اشاره شده و گفته میشود که این پوست بدن انسان است که درد را اخذ و احساس میکند. زمانیکه پروفیسور (تاگدا شوون) برای اولینبار با این آیۀ قرانکریم برخورد، باورش نیامد که همچنین چیزی در قرآن موجود باشد. بعداَ زمانیکه مطمین گردید که این آیۀ از قرآن است و متوجه گردید که یکهزا و چهار صد سال قبل در قرآن به (حجرات گیرنده درد) اشاره شده است، ایمان آورده وارد اسلام گردید. او در یک کنفرانس طبی در قاهره کلمۀ شهادت را بزبان راند که (لا اله الا اللهُ محمدَ رسول الله)  یعنی اینکه به جز الله متعال دیگری معبودی وجود ندارد و محمد صلی الله و علیه وسلم رسول خداوند متعال است.
به این ترتیب شما میتواند در آخر از شخصیکه منکر قرآن است و با شما داخل مباحثه گردیده است، بپرسید که آن ذاتیکه میتواند این همه واقعیت های ساینسی را در قرآن بگنجاند کی میتواند باشد؟
شخصیکه برای اولینبار میکانیزم یا شیوۀ کار یک ماشین کاملاَ ناشناخته شده را بیان میتواند بکند کسیت؟ بدون شک چنین یک شخصی کسی دیگری به جز از سازنده همان ماشین، مخترع، تولید کننده و ایجاد کننده آن خواهد بود و بس. به همین شکل آن ذاتیکه میتواند این همه فاکت ها و یا واقعیت های ساینسی را در قرآن بیان کند صرفاَ باید خالق، ایجاد کننده و تولید کننده این جهان با همه اشیا موجود در آن باشد. این موجود را در زبانهای مختلف به نامهای مختلف میخوانند ولی در زبان عربی لفظ خاص الله به این ذات مقدس اختصاص یافته است.
انسان ممکن با علم اندک از خدا دور گردد ولی هرگاه انسان علم کامل داشته باشد و یا هم از طریق مطالعۀ دقیق، انسان بخدا نزدیک شده به یک مومن واقعی تبدیل میگردد. امروز علما و دانشمندان نشانه های از خداوند اند ولی آنها خدا نیستند چرا که ما ایمان داریم که لا اله الا الله یعنی بجز از الله دیگر خدا و معبودی وجود ندارد.
من در اینجا حرفهایم را تمام میکنم. هرگاه شما مایل باشید راجع به مسایل ساینسی در قرآن شریف بیشتر بدانید میتوانید به ویدیو کستهای من بنام ( آیا ساینس امروزی در مطابقت با قرآنکریم قرار دارد و یا در مخالفت ؟) مراجعه نمائید.

 



Lämna ett svar